در آستانه کنگره ملی ۲ هزار شهید کهگیلویهوبویراحمد؛
ماجرای شفا گرفتن شهیدحسینی از امامزاده علی(ع)

سردار شهید سید عطاءالله حسینی فرزند سید حاجی؛ در اولین روز پاییز سال۱۳۴۲ در روستای شمسآباد از توابع شهرستان چرام چشم به جهان گشود.
به گزارش پایگاه خبری و اطلاع رسانی ۲۰۰۰ شهید استان کهگلویه و بویراحمد؛ جوانان غیور کهگیلویه و بویراحمد در هشت سال دفاع مقدس حماسهها آفریدند و نام خود را برای همیشه تاریخ با رشادتها و دلاورمردیها جاودانه کردند.
صحبت از جوانان انقلاب و ولایی در استانی است که در هشت سال دفاع مقدس رتبه اول حضور در جبههها را به خود اختصاص دادند، جوانانی که عمق محرومیت را در استان محروم کهگیلویه و بویراحمد نیز احساس کرده بودند.
گزارش کنونی در مورد سردار رشید اسلام شهید سید عطاءالله حسینی است که فرمانده گردانهای سیفالله 2 و مالک اشتر را نیز بر عهده داشت.
در صبحدمی از روزهای سال 42 خداوند امانتی بس بزرگ و باارزش به سیدی از تبار حسین(ع) عطا کرد و چه نیکوست که در این موقع پدر بنا به وظیفه خود وی را عطاءالله نام نهاد که در واقع این نام مصداق همان امانت بزرگ بوده است.
سید عطاءالله حسینی فرزند سید حاجی از طایفه سادات رضاتوفیق اسماعیلی در سال 42 در خانوادهای مستضعف در کلبهای محقر و خالی از هرگونه امکانات رفاهی اما مملو از ایمان و معنویت در روستای شمسآباد چشم به جهان گشود و در دامن پاک مادر زندگی خود را شروع کرد.
در سنین کودکی یعنی بین 2 تا 4 سالگی دچار بیماری شدیدی شد که منجر به فلج شدن گردید که به علت فقر مالی و نداشتن امکانات به مدت سه ماه در خانه بدون اینکه امیدی به او باشد بستری بود.
پس از این مدت پدر و مادر وی را با سختترین مشکلات به حرم مطهر امامزاده علی (ع) واقع در سادات بردند و یک انگشت وی را نذر آن امامزاده کردند و به نیت شفا به مدت دو شبانهروز در حرم مطهر امامزاده خوابیدند.
پس از دو شبانهروز بنا به وساطت امامزاده علی(ع) و ائمه اطهار دوباره سالم و از حالت بیجانی و فلجی نجات پیدا کرد.
در این میان خانواده وی نذر کردند که هرساله عطاءالله را به حرم امامزاده ببرند و شهید در سن هفت سالگی با سختترین مشقات در روستای اسکندری پا به محیط مقدس مدرسه گذاشت.
در این موقع خانواده سخت دچار فقر مالی بود ولی عطاءالله همیشه بین همسالان خود با روحیهای قوی به کار خود ادامه میداد و در کنار پدر و مادر به آموختن مسائل اخلاقی و احکام دینی و در مدرسه مشغول تحصیل علم بود که دوران ابتدایی را در همین روستا به اتمام رساند.
برای ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی تحصیلی در چرام عزیمت کرد در سال دوم راهنمایی بود که انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به ثمر رسید و عطاءالله سر از پای نشناخته شروع به فعالیت و تبلیغات اسلامی کرد.
پس از اتمام دوره راهنمایی وارد دبیرستان شهید بهشتی چرام گردید سال اول متوسطه را ضمن حفاظت و پاسداری از انقلاب و دستاوردهای انقلاب به پایان رساند اما شور و شوق جبهه و جنگ آنچنان در سرش بود که فعالیت در جبهه رزم را بر فعالیت در جبهه مدرسه ترجیح داد و سنگر رزم را بر سنگر علم مقدم دانست و ترک تحصیل کرد و جهت آموزش نظامی عازم شیراز شد.
پس از گذراندن آموزش نظامی به مدت 6 ماه با لباس بسیجی در جبهه نبرد حق علیه باطل بدون مرخصی مبارزه کرد و سپس در عملیات فتحالمبین و مسلم بن عقیل و طرح لبیک شرکت و با کافران و ملحدان جنگید که این شوق و علاقه در او شعلهور میشد.
عطاءالله تصمیم گرفت که به سپاه پاسداران برود و در سال 61 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دهدشت درآمد با ورودش به سپاه احساس مسؤولیت بیشتری کرد و روی همین اصل اعلام کرد که من حاضرم در هر گوشهای از کشورم ایران اسلامی در سختترین و پر رنجترین مشکلات برای دفاع از اسلام و قرآن خدمت کنم و همیشه میگفت خواب در سنگر برای من شیرین و آرام بخش است و میگفت تا به جبهه بر نگردم دلم آرام نمیگیرد.
شهید مرتباً علمدار و پرچمدار عملیات بود و در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر 7، عملیات خیبر و عملیات بدر شرکت کرد که در عملیات بدر از گردن و پا مجروح شد و مدت یک ماه و اندی در بیمارستان و خانه بستری بود.
اما چه کسی میتواند عاشقی را با توجیه و امیال دنیا نگذارد به معشوقش برسد.
عطاءالله هر چند که برادران سپاه اصرار میورزیدند که کمتر به جبهه برود قبول نمیکرد و همیشه برادران مسؤول را جهت اعزام خودش تحت فشار قرار میداد و میگفت اگر مرا اعزام نکنید از طریق بسیج میروم.
اوایل سال 64 فعالیتهای چشمگیر و فراموش نشدنی خود را در تیپ المهدی شروع و به مدت 6 ماه در جبهه ماند و پس از آن به دهدشت برگشت که جهت استراحت و خدمت به اسلام صلاح بر آن دید که در مناطق محروم خدمت کند لذا جهت پاسداری از انقلاب و سازماندهی پایگاه مقاومت منطقه بهمئی به آنجا اعزام و شروع به فعالیت کرد.
چون در جریان شروع عملیات والفجر هشت بود سه روز قبل از شروع عملیات به عنوان مرخصی از بهمئی به دهدشت آمد و با فشار زیاد اعزام شد و در عملیات شرکت کرد.
پس از انجام عملیات به خانه برگشت ولی این بار بیش از هر دفعه دیگر آثار پرواز ملکوتی در چهره پاکش نمایان بود و با تبلیغات و جمعآوری نیرو برای کاروان 2 مجدداً شروع به فعالیت و همراه کاروان به سمت معاونت گردان سیفالله 2 از لشکر 25 کربلا عازم جبهه شهر فاو و شروع به مبارزه علیه دشمن و دفع پاتکهای دشمن کرد.
اما چون فرمانده گردان سیفالله در جریان پاتکهای دشمن مجروح شد و عطاءالله رشادتهای چشمگیری از خود نشان داد ضمن قدردانی از طرف فرمانده لشکر به عنوان فرمانده گردان منصوب شد و ضمن رهبری گردان خودگردان یدالله 2 را هم هدایت کرد.
با موفقیت کامل پاتکهای دشمن را با کمترین تلفات دفع و جهت استراحت نیروی گردان خود را به هفت تپه آورد ولی خدای از وی دعوت کرده بود که حتماً جهت طلب روزی میهمان او باشد.
لذا بدون استراحت مجدداً فرماندهی گردان مالک اشتر را به عهده گرفت و به شهر فاو برگشت و آنچنان رشادت و دلاوری فرماندهی از خود نشان می داد که مرتباً مورد تشویق فرمانده لشکر قرار میگرفت.
اما عطاءالله دعوت پروردگار خود را که یگانه آرزوی دیرینه خود بود از دل و جان پذیرفت و در یومالله جمعه 23 اسفندماه 64 در پاتک چهارم دشمن در اثر ترکش خمپاره شهید و روح پرفروغش به ملکوت اعلی پیوست و نوعروس خود را که قرار بود پس از عملیات ازدواج کند تنها گذاشت.
عطاءالله وصیت کرد که پدرم تو سیدی از تبار حسینی، پس حسینوار و مادرم لیلاوار، برادرانم زینالعابدینوار و خواهرانم زینبوار عمل کنید و راهم را ادامه دهید تا دیگران از شما سرمشق بگیرند و شما را الگو قرار دهند.
انتهای خبر/
آخرین اخبار
- ■ سرگذشت حزنانگیز یک شهید استان
- ■ نواخته شدن زنگ انقلاب در یاسوج
- ■ شهید 13ساله کهگیلویه و بویراحمدی را بیشتر بشناسید
- ■ شهید پیرایش از لوداب تا شهادت در مهران
- ■ مروری بر زندگینامه شهید کهگیلویه و بویراحمدی
- ■ مختصری از زندگینامه شهيد جعفر سجدهای
- ■ وصیت شهید آرزومند خطاب به مسئولان چه بود
- ■ معلم شهید کهگیلویه و بویراحمدی که یاور محرومان بود
- ■ غیرت در قامت یک شهید
- ■ پخش مستند «جان محمد» از شبکه ملی
- ■ مادر شهید «چنگیز محمدی زاده» آسمانی شد
- ■ وصیت آسمانی شهید موسوی نژاد به جوانان
- ■ راه، یاد و نام شهدا فراموشنشدنی است
- ■ غیرت در قامت یک شهید
- ■ زندگینامه سردار شهید «حسن آباد»